سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شرح دعای صحیفه قسمت بیست و یکم (سه شنبه 87/2/10 ساعت 1:2 صبح)
دعای بیست و سوم:

و کان من دعائه علیه السلام اذا سئل الله العافیة و شکرها


دعای آن حضرت وقتی که عافیت و شکر آن را از خداوند می خواست



دعای بیست و یکم:

دعای امام سجاد در رفع سختیهای معنوی بود.

دعای بیست و دوم:

دعای آقا امام سجاد در رفع سختیهای مادی بود

در دعای بیست سوم:

این سختیهای مادی و معنوی بطرف شده,عافیت آمده و این عافیت را امام سجاد هم باز می کند و هم شکر می کند.

اللهم صل علی محمد و اله,والبسنی عافیتک,و جللنی عافیتک,و حصنی بعافیتک

والبسنی عافیتک:خدایا تندرستی و عافیت را بر من بپوشان
.

اولین کلمه ای که باید بررسی شود کلمه ی عافیت است.که اصلا عافیت به چه معناست که اهل بیت اینقدر ما را توصیه کردند که در لحظات حساس زندگیتون و هر زمان احساس کردید که در درگاه خداوند تبارک و تعالی ارج و قرب دارید از خداوند عافیت را بطلبید.
ما چند ریشه معنایی را می توانیم برای عافیت در نظر بگیریم.اولین ریشه عفو است
دومین ریشه که همان عفو هم معنا می دهد. اما این کلمه ای که می خواهم برای شما بگویم یک معنای دیگری را به ذهن شما متبادر می کند بحث معاف است.مثلا می گویند فلانی معاف شد یعنی تحت عفو قرار گرفت و ازش این وظیفه خواسته نشد.

عافیت با ریشه ی عفو و معاف و خود کلمه ی عافیت به معنای چیزی است که ما مستحقش هستیم اما خداوند تبارک و تعالی برطرف می کند.وقتی به خداوند می گوییم که خدایا به ما عافیت عنایت کن معنای اصلیش اینست که خدایا من در دنیا مستحق سختیهای دنیا هستم چون قانون دنیا اینست که دنیا سخت باشد و مستحق سختیهای معنوی هم هستم چون عبادات و طاعات من در دنیا من را از سختیهای معنوی نمی تواند معاف کند.بنابراین سختی معنوی در دنیا,در برزخ و در آخرت خواهم داشت و
عافیت یعنی خداوند عفو بفرماید این سختیها از ما برطرف شود
.مثلا وقتی شما می گویید یا ولی العافیة:یعنی کسی که عفو فقط در دست توست.اسئلک العافیة:خدایا حقم را از تو نمی خواهم بلکه عافیت را از تو التماس می کنم.

بنابراین:

اولا:خودمان را آماده برای یک سری از سختیهایی بکنیم که مستحق آن سختیها در دنیا و آخرت(مادی و معنوی)هستیم
.


ثانیا:چون ولی العافیة یعنی صاحب عفو خداست.این خداوند ما را از این سختیها معاف کند.

بنابراین بحث عافیت بحث مستحق بودن ما نیست که مثلا بگوییم ما در دعا هایمان خواستیم که خداوند به ما روزی معنوی بدهد.در حالی که خداوند ما را خلق کرده باید روزی معنوی بدهد.یا روزی مادی بدهد چون خود خداوند ما را خلق کرده است و باید روزی مادی بدهد.اما به عافیت که می رسد آقا امام سجاد می فرماید: این کلمه وقتی برای شما محقق می شود که شما در دامنه ی عفو الهی قرار بگیرید و معافتان کند.

حالا چه کسانی معاف می شوند:

1.کسانی که برای خودشان یک سری دلایل دارند
.مثلا شخصی وظیفشه که در دنیا صدقه بدهد,وظیفشه که در دنیا زکات و خمس بدهد و در رساله هم نوشتند که بر شما واجب است و در آیه ی شریفه ی قرآن هم داریم که:

و لکم فی اموالکم حق لسایروالمحروم

بر شما واجب است که از اموالتان یک چیزی به سائل و محروم بدهید




اولین دلیل رسیدن به عافیت اینست که انسان یک شرایط خاصی داشته باشد که معاف شود.مثلا شما بسیار دوست دارید که نماز شب بخوانید اما از سر کار برگشتید و بسیار هم خسته اید و امشب خوابت می برد و نماز صبحت هم قضا می شود و عافیت یعنی خداوند از این نماز شب نخواندن و نماز صبح قضا شدن شما را معاف کند.بنابراین اولین شرط معافیت استحقاقی است که ما می توانیم برای خودمان بتراشیم یعنی به خداوند تبارک و تعالی بگوییم نمی توانیم چه در مسائل مادی و چه در مسائل معنوی.

پس از مرگ اولین پرونده ای که باز می شود پرونده ی قاصرین و مستضعفین است.قاصرین و مستضعفین کسانی هستند که می توانند برای خداوند تبارک و تعالی دلیل جور کنند که خداوند معافشان کند.مثلا به خداوند بگو که خدایا من وضع مالیم خوب نبوده نتوانستم به محرومین کمک کنم در اینجا خداوند می فرماید که معافش کنید.خدایا چون وضع مالیم خوب نبود,کار زیاد می کردم و خسته بودم و حضور قلب در عبادات را ندارم در اینجا هم خداوند می فرماید که معافش کنید.خدایا چون کمبود فلان چیز را داشتم فلان کار را کردم معافش کنید و........!یعنی اینکه پرونده ی آخرت یک پرونده ی بسیار پر رونق و پرسود و پر مشتری برای ما در لحظه ی مرگ می باشد.لذا اگر من و شما بتوانیم در لحظه ی مرگ در حساب معافها یعنی مستضعفین و کسانی که برای خودشان دلیل دارند(مستضعف نه فقط به معنای مالی و مادی.مستضعف یعنی کسی که در این مساله ی مادی و معنوی, من کمبود داشتم.)مثلا از انواع مستضعفین کسانی هستند که در یک جایی به دنیا میاد که از معارف چیزی به گوشش نمی رسد خداوند اینها را معاف می کند.

اولین شرط در مقابل حساب عافیت قرار گرفتن این است که من و تو بتوانیم اثبات کنیم که اینجا می خواستیم ولی نمی توانستیم یا ما در فلان جا چنین برنامه ای برای خودمان داشتیم ولی قابلیت عقلیش رو نداشتیم یا کسی مارو آگاه نکرده بود.
مثلا طرف شصت سالشه,هفتاد سالشه میاد یک حکم شرعی را سوال می کند که این حکم شرعی را پنجاه سال پیش در یک روستایی یک طلبه ای که همه فکر می کردند درست میگه غلط بهش گفته و این بابا پنجاه ساله که نمازش را اینطوری می خواند و همش هم باطله ولی خداوند می گوید که چون اطلاع نداشته در حساب معاف قرار می گیرد و این می شود عافیت.در مورد ما هم این جریانات صدق می کند.
بنابراین اولین گروه کسانی هستند که دلیلی برای خودشان می آورند برای معاف شدن.

2.دومین گروه کسانی هستند که یک راهی و یا یک کاری را انجام دادند و به جلو رفتند و فکر می کردند درست است ولی بعد فهمیدند که این کارشان اشتباست.
مثلا فرض می کنیم که طرف ظلم کرده است یک پدری که در خانه فکر می کرده راه درست تربیت فرزند اینست که همان کاری که پدرش در حقش کرده این هم در حق فرزندش کند.مثلا باباش از بچگی با زور و کتک اون رو به راه راست نگه داشته و این پدر امروز هم فکر می کند با فرزندش باید همینطور برخورد کند در صورتی که این برخورد سبب می شود که فرزندش عقده ای شود و یک جانی شود.اما این پدر چون فکر می کرده است که دارد درست کار می کند در حساب معاف قرار می گیرد.

آمد خدمت امام صادق(ع) عرض کرد یابن رسول الله یک ذکری به من بگویید که من با این ذکر انس بگیرم.طرف هم یک عرب بدوی بیابانی کاملا هم بی سواد بود.مثلا ما میگیم که امام فرمودند:لا حول ولاقوة الا بالله.این بابا کل جمله را اشتباه فهمید و یک چیز دقیقا برعکس گفت.لا حول ولا قوة الا بالله :یعنی هیچ قدرتی غیر از خدا نیست اما این طرف ذکری را گفت که معناش اینه که خداوند هیچ گونه قدرتی ندارد.به جای لاحول ولا قوة الا بالله مثلا گفت:لا حول ولا قوة من الله یا فی الله یا بالله.این طرف رفت و سال دیگر آمد خدمت امام و قرار بود که این ذکر برای این شخص اثرات نورانی داشته باشد.آقا فرمودند ذکر اثر داشت؟؟گفت :بله یابن رسول الله خیلی اثر داشت و عالی بود.آقا فرمودند چی می گفتی؟گفت:این رو می گفتم.آقا گفتند این یکسال اشتباه می گفتی.طرف خیلی ناراحت شد.آقا فرمودند که ناراحتی ندارد چون شما فکر می کردید که دارید ذکر را درست می گویید و بنابراین
خداوند اثر ذکر درست را بر ذکر اشتباه تو قرار داد و این می شود عافیت
.این چیزهایی که ما در درگاه خداوند معاف می شویم مثل همین معافهایی که ما داریم.معاف پزشکی,معاف کفالت,معاف کسالت و جسمی و عقلی و...!همین چیزها را انسان در دایره ی احکام می تواند برای خودش اجرا کند.

3.
در جاهایی است که من و تو کم آوردیم
.خداوند تبارک و تعالی هیچوقت ما را به خاطر خطاهایی که کم آوردیم مواخذه نمی کند.فقط خطایی مواخذه می شود که من و شما از سر شکم سیری و از سر تنوع و از منشاء شهوت این خطا را انجام دهیم.مثلا ایشون دوست دارد که درس بخواند تلاشش رو هم کرده اما مغزش نمی کشد.آدمها که یکسان نیستند طوری که آی کیوی هوشش آنقدر بالا نیست که بتواند این درس را بخواند لذا میگن نمره بهش بدین تا برود.در واقع خداوند اینطوری برخورد می کند در جاهایی که کم آوردیم.یک وقتی هست که آنقدر مصیبتها برای ما سنگین است که ما در مقابل عبادت کم میاریم.طرف یکدفعه در مقابل خداوند قفل می کند.آقا امیرالمومنین قفل کردن من و شما را جزو کم آوردن من و شما محسوب می کند و این مژده ی بسیار بزرگی برای ماست که خداوند اینقدر ساده می گیرد.

ما در کتابهای عرفانی داریم که یک بنده خدایی به قطب شمال رفته بود یک روحانی مامور بود.یک عالم دیگه ای که دوست این روحانی بود به سراغش میره بعد می بیند که اینها وقتی نماز می خوانند مسح پاشون رو روی کفششون می کشند.گفته بود نمازها باطل.آن روحانی هم گفته بود که چرا اینطوری گفتین؟اینجا اگر کفششون رو در بیاورند پاهاشون منجمد میشه.بعد از این داستانها بود که علمای ما در مجمع المسائلاشون این بابا رو باز کردند.شما حتی اگر به مجمع المسائل حضرت آیت العظمی حکیم که مال خیلی قبل هست یا آقای گلپایگانی نگاه کنید یک بابی دارید تحت عنوان
نماز اسکیموها
.بنابراین این هم جزو عافیت است.

یا حتی زمانی که شما می خواهید وضو بگیرید و شما در یک منطقه ای قرار داری که اگر بیرون بروی خوف این را داری که حیوانات وحشی به تو حمله کنند خداوند می فرماید در اینجا تیمم کن یعنی باب عافیت باز می شود.در دل من و شما برای ارتباط با خداوند تبارک و تعالی خداوند تبارک و تعالی راههای بسیاری باز گذاشته که
آقا امیرالمومنین می فرمایند این رگها بعضی اوقات مانند رگهای قلب مسدود می شود یعنی خون به قلب نمی رسد چون راه مسدود است
.اینجا می گویند که چرا رگ قلب مسدود است؟چون رگ قلب غبار(انسداد عروق) گرفته است در این جور جاها قلب خوب کار نمی کند.دقیقا همین حالت کم آوردن در عبادات من و شما انجام می شود.

آقاامیرالمومنین می فرمایند:ان القلوب اقبالا وادبارا.بعضی اوقات قلبهای شما کم می آورد و وقتی که کم می آورد خداوند تبارک و تعالی میزان عبادتی که از شما می خواهد همین میزانی است که بر شما واجب کرده است
.

وقتی انسان کم می آورد خداوند می فرماید که یک مدت به خودت مرخصی بده.مثل همین ایام ماه رمضان.مثلا چرا روزه ی عید فطر حرام است؟برای اینکه خداوند میگه که دیگه صلاح نمی دونم که ادامه بدی باید یک روز استراحت کنی.

تبصره:اگر کم آوردی این کم آوردنت را شرع باید تایید کند
.
مثلا نمی توانی بگویی که آقا ما کم آوردیم و ازدواج هم نتوانستیم بکنیم رفتیم شهوترانی کردیم.آیه ی شریفه ی قرآن اینجا می فرماید:که اگر نتوانستی ازدواج کنی باید تحمل کنی.در دین ما می گوید که هر وقت نتوانستی نقد را تحمل کنی به نسیه توکل کن و اگر نمی توانی نسیه را هم تحمل کنی پس من خدا را قبول نداری برو از اول بسم الله شروع کن و توحیدت رو یک بار دیگه یاد بگیرچون من خدایی هستم که به تو گفتم که پنج در صد عافیتی که به تو می رسانم مال دنیاست نودو پنج در صدش نسیه است و اگر نمی توانی نسیه قبول کنی پس چرا نماز می خوانی چون بعد از نماز که فوری بهت پول نمیدن که بفرمایید این مزد نمازی که خواندید!

یک عرب بدوی آمد خدمت رسول الله و گفت که یا رسول الله یک دستورالعملی به من بدهید که آدم بشوم؟آقا فرمودند دروغ نگو

سلمان خدمت پیامبر رسید و گفت:یا رسول الله دستورالعملی به من بدهید آدم بشوم؟آقا فرمودند:سعی کن حجابهای نورانی را برطرف کنی
.

خود امام صادق فرمودند:که ما به اندازه ظرفیت مردم به آنها دستورالعمل می دهیم.

چرا نماز مسافر دو رکعت است؟چون ظرفیت مسافر پایین است. اصلا چرا روش برخورد خداوند راجع به اذکار و عباداتشان یک روش خاصی است؟چون حیوان است و همین که ظلم نکند خداوند راضی است.

4.کم آوردن بعدی,کم آوردن روحی است که در باب عافیت قرار می گیرد.کم آوردن روحی به این معناست که روح من و شما را چون خداوند خلق کرده و از روح خودش به ما اضافه کرده و در وجود ما از روح خودش دمیده (و نفخت فیه من روحی).در برخی از اوقاتی که من و شما در مقابله با شهوات کم می آوریم خداوند این کم آوردن را تایید می کند.مثلا فرمودند:به برخی از انسانها فرصت بدهید تا بلند پروازی خود را ارضاء کنند
.دقیقا بر خلاف اینکه می گویند بلند پروازی یعنی آرزوی دراز.

قاعده ی عقلی اینست که من و تو به یک سن و سالی که رسیدیم همه چی را تعطیل کنیم و بشینیم و فقط برای آخرتمان ذکر بگوییم.اصلا در یک سن و سالی انسان باید رغبتش به دنیا صفر شود.

مثل کاسبی که بهش گفتند که آقا هر چی تا حالا تجارت کردی تمام.سرقفلی مغازت رو امشب می خواهیم بخریم برو حساب و کتابهایت رو بکن که باید بری.بنابراین قاعده عقلی اینست.
چرا برخی از علما و عرفا و بزرگان ما تا آخرین لحظات عمر برای دنیا تلاش می کردند؟؟؟امام صادق می فرمایند:روزی موسی(ع)از یک بیابانی می گذشت و یک پیرمرد تنهایی را دید که دارد بیل می زند و درخت می کارد و درختهایی که حداقل ده سال دیگر ثمره می داد.موسی در ذهنش گذشت که خدایا این پیرمرد به چه امیدی در حال کار کردن است؟به چه امیدی زحمت می کشد در حالی که در اواخر عمرش
هست؟خداوند فرمود:موسی به امید آرزوی آینده
.موسی گفت:یعنی چی؟خداوند فرمود:می خواهی این آرزو را از او بگیرم؟گفت بگیر.به محض اینکه خداوند این آرزو را از پیرمرد گرفت موسی یکدفعه دید که دستهای این پیرمرد شل شد و بیلش را کنار گذاشت و زیر درختی رفت و سنگی زیر سرش گذاشت و دراز کشید.موسی جلو رفت و به پیرمرد گفت:سلام علیکم.اما پیرمرد جواب سلام موسی را هم سرد داد.گفت چته بابا جون؟گفت هیچی خوابیدم تا بمیرم.موسی گفت:خدایا آرزو را برگردان.خداوند برگرداند.

این یعنی خط مرزی شیعه.چرا از دامن شیعه یک عده صوفی می شوند و یک عده از اینور می یفتند و یک عده هم از اونور؟
برای اینکه خط مرزی شیعه و صراط مستقیم بسیار باریک است
.جمله ی آقا امیرالمومنین را هیچ عالمی در طول تاریخ نتوانسته بگوید.

آقا فرمودند:شیعه ی واقعی من کسی است که طوری زندگی کند که گویی یک دقیقه دیگر می خواهد بمیرد و طوری زندگی کند که صد هزار سال دیگر می خواهد زنده بماند.

این جمله ی آقا امیرالمومنین فقط و فقط در منطق شیعه قابل جمع است.یعنی بعضی وقتها خداوند تبارک و تعالی به ما اجازه می دهد که به شهواتمان بال و پر بدهیم برای امید.

استاد بزرگوارمان می فرمود:که اگر من و شما حقیقت زندگی,حقیقت عبودیت و حقیقت مصیبت دنیا را بدانیم حتی یک ثانیه هم در دنیا نمی توانیم زندگی کنیم بنابراین مجبوریم
یک مقداری به شهواتمان بال و پر بدهیم
.بال و پر دادن تا حدی که شرع به ما اجازه داده است.

مومن باید عاشق شهادت باشد اما شهادتی که بتواند در دنیا صد سال زندگی کند.درست است که شیعه ی امیرالمومنین باید عاشق مرگ باشد همانطور که
آقا امیرالمومنین فرمودند:که اگر نبود شوق مرگ,من ِ علی یک ثانیه هم در دنیا نمی توانستم تحمل کنم
.اما همین علی دنیایی را که می داند زیاد هم برایش زیاد سود مادی ندارد و اذیت می شود تا سالیان بعدش را هم برنامه ریزی می کند.لذا این خط مرزی را اگر هر کس بتواند رعایت کند شیعه ی واقعی است و واقعا هم چنین شیعه ای خیلی کم پیدا می شود یعنی ماها یا اینطرف بوم آویزونیم یا اونطرف بوم

خداوند اجازه داده برای بال و پر دادن به شهوات مشروع برای دنیایی که می خواهیم در آن امید داشته باشیم که اگر این را از ما بگیرند در حقیقت امید را گرفتند.بنابراین اگر در شب قدر به انسانی بگویی که فقط و فقط به معنویاتت بپرداز و از دنیات هیچی نگو این شخص کم می آورد لذا باید به او بگویی که از دنیایت بگو اما یادت باشد که دنیا اصل نیست.

و جللنی عافیتک:مرا در عافیت خودت فرو ببر
.ظاهر قضیه اینست که آقا امام سجاد توجه به این مطلب دارند که خدایا در عافیت و عفو خودت مرا غرق کن.غرق شدن در عافیت چه خصوصیاتی دارد؟وقتی می گویند که فلانی غرق شد یعنی آب از سرش گذشت.

خصوصیات عفو:

1.اولین و مهمترین خصوصیتش اینست که عفو انسان را می پوشاند
یعنی عفو خاصیت ستر می آورد.یعنی انسان را حفظ می کند و می پوشاند.

2.در فیلم افق به کارگردانی مرحوم ملا قلی پور دارد که غواصی که دارد در آب می چرخد نارنجک میندازد و نارنجک ترکشش به غواص می خورد و خون, اون قسمت از دریا را می گیرد.وقتی شما زیر آب می روی تیر که به سمت شما می آید به محض اینکه وارد آب می شود یا کمانه می کند یا زاویش منحرف می شود و یا آنقدر جرم آب سنگین است که این تیر زیاد اثری نمی کند مثلا اگر در اروند پنج متر به زیر آب بروی هیچ نارنجکی به تو کارساز نیست یعنی اصلا ترکشش تحت فشار آب وقتی انسان زیر آب می رود نمی تواند از بدنه جدا شود یعی مشکلی که در آب برای غواص پیش میاد موج انفجار است.بنابراین وقتی که انسان در رحمت غرق می شود غیر از اینکه رحمت می پوشاند یک لایه ی محافظ هم دور تو ایجاد می کند این معنا,معنای بسیار دقیق و ظریف عافیت است.عافیت یک سپر بلا هم از بلاهای مادی و هم از بلاهای معنوی در مقابل شما ایجاد می کند که اصلا به شما ترکش بلا نمی رسد و حتی ترکش گناه!وقتی می گوید که سر من را زیر عفو خودت ببر یعنی یک جوری باشد که من دیگه از هوای عادی نفس نکشم بلکه از هوای تو نفس بکشم که مصداقش را هم در آیه ی شریفه ی قرآن داریم:

یاایها الذین آمنوا استجیبوا لله ولرسوله اذا دعاک لما یحییکم واعلموا ان الله یحول البین المرء و قلبه:
خداوند شما را در خودش غرق می کند.یک لایه ی محافظ دور شما می کشد.


یعنی دیگه اون صحبتی که شما می خواهید بکنید و اون نگاهی که شما می خواهی بکنی,حرفی که می شنوی و هر چه از درون به بیرون قرار است جریان پیدا کند از این آب قرار است بگذرد.خداوند تبارک و تعالی دور شما یک لایه ی محافظ می کشد و غرقت می کند.امام سجاد می فرمایند:من را فروببر.تو حتی تصمیم هم که می خواهی بگیری همان حرفی که شب قدر به خدا زدی اتفاق می افتد یا مدبرالیل والنهار.بنابراین دومین حسن غرق شدن در دریای عافیت یعنی زیر امواج عافیت رفتن


و حصنی بعافیتک:و مرا محافظت کن.یعنی عافیت را برای من محافظ قرار بده.


محافظ ها چه چیزهایی است؟؟

.بعضی وقتها محافظ ما بلاست.
مثلا شما الان از در خونه بیرون میری که خدایی نکرده کار خطایی را انجام بدهی یکدفعه پاهات میره تو جوب می خوری زمین و می شکند.در حقیقت این بلا تو را حفظ کرده است.یا آبرو است.مثلا می خواهی فلان کار را انجام بدهی یکدفعه احساس می کنی که در معرض بی آبرویی قرار داری یکدفعه جلوی خودت را می گیری.یا نه سود مادی است احساس می کنی که اگر این کار را انجام بدهی در زندگیت لطمه می خوری و جلوی خودت را می گیری یا نه این کاری که انجام می دهی سبب عذاب اخروی است لذا دست نگه می داری.اینها تماما محافظ است

اگر حتی بخواهی مبارزه با نفس هم داشته باشی این سوال در ذهن تو نیاد که ای خدا چرا بعضی ها اینقدر سخت دیندار می شوندو بعضیها اینقدر خوب دیندار می شوند.یکی از همین برادرها سوال کرد که آقا ما نصف مبارزه با نفس رو رفتیم نصف دیگه اش رو چکار کنیم؟گفتم نصفه ی اصلیش و بیشتریش
توسل
است.اینکه خدایا بعد از ماه رمضان برای من یک دردسری پیش نیاد که بخواهم مبارزه با نفس داشته باشم.شما با عافیت می توانی منو حفظ کنی خدایا مگر تو خدای قادر نیستی؟خدای قادر که حتما تو رساله ی خدا ننوشته که خداوند تبارک و تعالی فرمود:که مبارزه بانفس یعنی اینکه مدام زمین بخوری و بلند بشی.بله شاید هم معنایش این باشد اما وقتی من توسل می کنم که خدایا با عافیتت تو می توانی مرا آدم نگه داری حتما می توانی.
خدا رحمت کند شهید امیر نظری که از سال 58 ایشون جبهه بود یعنی از زمان درگیریهای کردستان و یک سال قبل از جنگ تحمیلی.ایشون تا لحظه ی شهادتش تمام عملیات خطیر را انجام می داد.بعد بعضی وقتها کارهایی می کرد که این کارها بی عقلی محض بود یعنی خودش را در معرض خطر قرار می داد.در باغ کشاورزی مهران امیرنظری میدان مین کاشته بود و شهید کرابی که سرگروه بود رفته بود نگاه کرده بود دیده بود که میدان مین کجه.اعصابش خورد شده بود نبشی رو برداشته بود جلوی عراقیها دنبال امیر نظری می کرد جالب اینجاست که عراقی ها هم داشتند پشت سرشون تیر می زدند یعنی اینکه اینقدر اینها آدمهای عجیب و غریبی بودند که ماها اصلا بهت زده شده بودیم و از همه جالبتر اینکه این آدم تا لحظه ی شهادتش یک ترکش کوچیک هم نخورده بود.بعد بهش می گفتیم که تو چرا مجروح نمیشی؟خودش شخصا گفت:که من از خدا خواستم و گفتم که خدایا من اصلا حال و حوصله ی درد کشیدن و مجروحیت و اسارت ندارم.و زمان شهادتشون دقیقا یک تیر به وسط پیشانیش خورد.ما حتی نفهمیدیم که این تیر از کجا آمد.انسان با توسل می تواند از خدا و اهل بیت بگیرد.بعضی وقتها انسان توسلش کارساز است.
یک وقتی آمدند خدمت پیامبر و گفتند یا رسول الله ما خسته شدیم و این وضعیه؟دینداری خیلی سخت شده و...!پیامبر فرمودند:کجا بودید زمانی که بنی اسراییل دینداری می کردند و در دینداری بنی اسراییل با مقراض اینها را قطعه قطعه می کردند ولی اینها کماکان الله الله می گفتند و پای دینشان می ایستادند.برادرها و خواهرها کتاب بسیار خوب و کمیاب خاطرات
عزت شاهی را نگرفتند حتما بگیرند و بخوانند.که ببینند اینها در زمان رژیم گذشته ده بیست سال چطور برای دین و اسلام و نظام و انقلاب و راه امام تیکه تیکشون می کردند.عزت شاهی کسی هست که در راس شکنجه شده های انقلاب است.اونم گذشت و رسیدیم به هشت سال جنگ و الان به زمانی رسیدیم که خداوند دین را ساده برگزار می کند.خداوند با عافیت دین را به تو می دهد بنابراین شکر کن.یک زمانی اگر کسی می خواست یک حکم شرعیش رو پیدا کند به امامش دسترسی نداشت .واقعا شکر کند و از خداوند بخواهید که ادامه پیدا کند.بنا نیست که بهشتیان حتما از کسانی باشند که به زندان اوین رفتند.بنا نیست حتما بهشتیان کسانی باشند که جنگ را دیدند.بنا نیست حتما بهشتیان کسانی باشند که در درگاه فرعون مقاومت کردند شاید بهشتیان شمایی باشید که در عافیت هستیدآخر دینداری در این زمان این است که یک کمی کمتر بخورد,اینکه انسان یک کمی جلوی تنوع طلبیش را بگیرد.یک کمی انسان شهواتش را جمع کند





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 185 بازدید
    بازدید دیروز: 44
    کل بازدیدها: 698023 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •